دلتنگشم خیلی زیاد می گه دلش برام تنگ شده
می گه می خواد
صدامو بشنوه می گه دیگه نمی تونه می گه
بغض امانش رو بریده
بهش گفتم نه تا اینجاش رو اومدیم بقیش رو هم می ریم
می گه
می گه اگه بهت نرسم یه بلایی سرخودم می یارم گفتم
بس کن می رسیم عزیزم
دیگه چیزی نمونده صبر کن خدا جون کمکش کن
کمکم کن
قلبم تلپ تلپ می کنه
می گه صادقم می رسیم میگه صادقم گریه نکن عزیزم
من کنارتم
دوستش دارم با تمام وجودم
با تمام نفسام

نوشته: سارا
نظرات شما عزیزان:
امیرحسین 
ساعت21:46---24 دی 1391
راستی من توی وبم میخوام یه موضوعی رو ایجاد کنم و داستانهای عاشقونه و دلنوشته ها رو بذارم اگه دوست دارید میتونید عضو وبلاگم بشین و داستان عاشق شدنتون رو برام ارسال کنید تا توی وبم بذارم البته جسارت نباشه .
|