داغون بود می گفت دیگه نمی تونم می گفت دیگه کم اوردم دوری از تو برام سخته نمی تونم تحملش کنم سارا بهم بگو چکار کنم چرا سرنوشتمون اینه چرا؟من فقط می تونستم براش بغض کنم هر کار کردم قطره ای از اشک از تو چشام بریزه نشد شوکه شده بودم یه هفته بود صداشو نشنیده بودم قربون اون صداش برم که برام یه دنیا زندگیه بهش زنگ زدم گفتم دیگه دست از سرم بردار، دیگه دوستت ندارم ازت متنفرم ولم کن اون فقط می شنید و ساکت بود یهو سکوتش رو شکوند و گفت این آخرین حرفته مکثی کردم و گفتم نه دروغ گفتم من بدون تو می میرم تو تمام وجودمی خیلی گریه کرد هر کدوم از قطرات اشکش که از رو گونش می چکیدیه سنگ محکمی رو قلبم می زاشت و نفسم بالا نمی یومدمن عاشقش شدم خیلی زیاد خدایا اون چطور تونسته 6سال منو دوست داشته باشه و من بهش اهمیت نداده باشم از کوچیکی تنها بودم و حالا هم که بزرگ شدم هنوز داغ تنهاییم رو سینم سنگینی می کنه دانشگاه قبول شدنم منو داغون کرد برای موفقیتم همه بهم نارو زدن منو برده خودشون کرده بودن هر چقدر می خواستن از من سوء استفاده کردن و نگفتن این دختر اینجا غریبه از خونوادش دوره درکش کنیم ولی بر عکس اونا منو جلو خانوادم خراب کردن ارزش دختر بودن منو جلو مادرم و پدرم پایین اوردن من روزی حقم رو از همشون می گیرم و باعث بانی این سختیام رو پیش خدا مینشونم و می زارم خدا بینمون داوری کنه هزار بار تو زندگیم برای تمام دردام آه می کشم. تو این دنیا همه خوبیای همو نبینن فقط بدیای همو نگا می کنن فکر می کنن به جایی می رسن ولی قسم به خدای مهربونم آی مردم این دنیا ارزش نداره که دارید به جون هم می یوفتید خودتونو وابسته این دنیا نکنید اینجا ابدی نیست تا وقتی که اینجایید خوبی کنید قدر همو بدونید و برای آخرتتون توشه خوبی جمع کنید.
گوش کنید...گوش کنید... هیس یه لحظه ساکت باشید می
شنوید یکی داره صداتون می کنه آها دارم می شنوم خداست
که داره می گه دعا کنید تا استجابت کنم شما را ولی انگار
فقط کمی از این جمعیت صداتو شنیدن همه دارن به طرف
دیگه صدا می رن که داره می گه .............خدا جونم کمکم
کن بزار بگم بسم الله الرحمن الرحیم و اعوذو بالله من الشیطان
الرجیم پناه می برم از شر شیطان رانده شده و بنام خداوند
بخشنده مهربان

نوشته:سارا
نظرات شما عزیزان:
|